برای از تو نوشتن بهانه میخواهم

هنوز نوشتنم نمیاد..نمیدونم قراره چی بنویسم اما گاهی صفحه وبلاگ رو باز میکنم که به رفقا سر بزنم و میبینم که چقدر دور افتادم از فضای نوشتن...

راستش توی این اوضاع شیر تو شیر مملکتمون و تنهایی های روز و شب من با دخترک، اومدن یه مهمون که چنتا وجه اشتراک باهاش داشته باشی از نعمتای بزرگیه که نمیشه وسعتش رو ذکر کرد...

بعد مدتها دیوان حافظ و اشعار فاضل رو تورقی کردیم با حضرت دوست... و چه بغضی در گلو خفه میشد از یادآوری دوران شیرین نوجوانی ام...

 دورانی که دیوان وحشی رو، اشعار پروین و کتاب قطور سهیلی رو از کتابخونه به دوش میکشیدم و سعی میکردم به موعد بازگشت کتابا نرسیده، شعرای دلنشینشون رو یادداشت کنم.

دلم عجیب گرفت...

دلم شعر خواست و شعرخواندن...

بعد از تولد دخترک، دیگه واقعا از خودم فاصله گرفتم...غرق شدم توی دنیای مادرانگی. نه اینکه جای الانم بد باشه، نه... اما تمام من نیست.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۸ ، ۱۴:۱۲
بهانه زندگی

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از حدود سه چهارسال، باز برمیگردیم به شبهای تنهایی و صدای تق تق کیبورد که حرفای نگفته رو بی اختیار روی صفحه ی اینجا حک میکنه...

احساسم از برگشتن توصیف ناپذیره.

باشد که فرصت نوشتن و خلوت کردن بیشتر از اینها فراهم شود...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۸ ، ۰۱:۵۲
بهانه زندگی